جام MLS و شادی زمین باز

برای خنثی، تقریبا هیچ انتخابی وجود ندارد. داستان فینال جام MLS این هفته آنقدر ساده و آشنا است که احتمالاً داستان بازاریابی خود را می نویسد. در یک طرف جالوت، امپراتوری، ثروتمند و پر زرق و برق و قدرتمند ایستاده است. در سوی دیگر، دیوید نهفته است، شورشیان خوش دست، نخ نما، نخ نما و بی ادعا.

به ندرت پیش می‌آید که در چنین شرایطی، کسی که به‌واسطه منافع شخصی منحرف نشده باشد و چیزی را در اختیار دارد که به یک روح فعال نزدیک می‌شود، در سطح اولیه و غریزی نداند که راه درست عمل این است که برای شورشیان زبردست، همه را چاق کنیم. زمان.

اتحادیه فیلادلفیا این نقش را تقریباً بیش از حد عالی ایفا می کند. به هر حال، این باشگاهی است که با یکی از کم‌ترین بودجه‌های عملیاتی در لیگ کار می‌کند، اما توانسته است در طول سه فصل، سپر حامیان را به دست آورد – که به تیمی با بهترین رکورد فصل عادی داده شده است – در یک عنوان کنفرانس، تا حدی به دلیل شیوع کووید، و سپس برای ساخت اولین فینال آن برگردید.

مهمتر از آن، اتحادیه تیمی بدون ستاره های آشکار و برجسته است، تیمی که در برابر فریب تعمیرات آسان و زرق و برق محو شده مقاومت کرده است. در عوض، از یک رویکرد هوشمندانه و مبتنی بر داده برای استخدام حمایت می کند که زیربنای یک آکادمی جوان پر رونق است. داستان آن ثابت می‌کند که هر کسی می‌تواند برنده شود، فقط اگر صبر، اعتقاد، و تخیل کافی داشته باشد. اتحادیه تا جایی که ممکن است به اردک های توانا بدون استخدام فرزندان واقعی نزدیک است.

حریف آن، لس آنجلس اف سی، کاملاً مخالف آن نیست. بودجه LAFC دو برابر بودجه فیلادلفیا است. حتی قبل از اینکه جورجیو کیه لینی و گرت بیل را در ماه ژوئن به جمع خود اضافه کند، به عنوان یک محبوب اصلی برای قهرمانی در جام MLS در نظر گرفته شده بود.

نه تنها کارلوس ولا، یکی از بازیکنان برجسته لیگ در پنج سال گذشته، بلکه کریستین آرانگو، یکی از بهترین مهاجمان آن نیز به خود می بالد. ماکسیم کرپو، یکی از باتجربه ترین دروازه بانان آن؛ و یک کلاچ از بین المللی های اکوادوری. LAFC ممکن است در اولین فینال جام MLS خود باشد – و مربی آن، استیو چروندولو، ممکن است یک تازه کار باشد – اما در این زمینه، یک هژمون قانع کننده ایجاد می کند.

در واقع تضاد بین این دو به قدری فاحش است که وسوسه انگیز است که در جلسه شنبه آنها معنای عمیق تری بخوانیم، تا رویارویی آنها را به عنوان رویارویی بین دیدگاه های رقیب از چیستی MLS یا آنچه باید باشد، بیان کنیم.

فیلادلفیا و LAFC به هر حال دو تیم برتر لیگ در این فصل هستند و این اولین بار در تقریباً دو دهه است که نیروهای مسلط از هر کنفرانس به فینال می‌رسند. با این حال، مهمتر از جغرافیای آنها این است که به نظر می رسد هر کدام یک گروه فرهنگی خاص را نیز نمایندگی می کنند.

پیروزی اتحادیه را می‌توان به عنوان نشانه‌ای تعبیر کرد که آینده MLS در پرورش تیم‌های جوان و گرسنه نهفته است، تیم‌هایی که با نام‌های آشنا نیستند اما برای آن قانع‌تر و قانع‌کننده‌تر هستند. به نظر می رسد یک پیروزی LAFC منادی بازگشت به دوره قبلی لیگ است، که طی آن تیم های جاه طلب در بازارهای ثروتمند می توانند موفقیت (یا حداقل کمی توجه) را به سادگی با قراردادن چند ستاره اروپایی در حال محو شدن تضمین کنند.

البته مشکل این است که همه چیز معنای عمیق تری ندارد. در پنج سال گذشته، پنج تیم مختلف جام MLS را برده اند، از تورنتو تا آتلانتا، سیاتل تا کلمبوس و فصل گذشته، نیویورک سیتی اف سی اتحادیه یا LAFC، هر دو اولین بار، از هر شش به شش تیم خواهند رسید.

تشخیص الگو در آن پیروزی ها آسان نیست. بله، برای مدتی، می‌توان با اقتدار ادعا کرد که پایگاه قدرت فوتبال آمریکای شمالی به شمال منتقل شده است: بین سال‌های 2015 تا 2021، حداقل یکی از تورنتو، سیاتل و پورتلند تیمبرز در هفت فینال جام MLS حضور داشتند و برنده شدند. چهار نفر از آنها

اما مسیرهایی که آنها طی کردند کاملاً متفاوت بود. پیروزی تورنتو در سال 2017 که بر پایه مایکل بردلی، سباستین جووینکو و جوزی آلتیدور ساخته شده بود، شباهت کمی به پیروزی سیاتل چند سال بعد داشت، با الهام از نیکلاس لودیرو و رائول روییداز، بسیار کمتر از موفقیت نیویورک سیتی در سال گذشته. آتلانتا در سال 2018 به لطف سیاست عمدی سرمایه گذاری هنگفت روی استعدادهای جوان آمریکای لاتین برنده شد. کلمبوس تیم قهرمانی 2020 خود را در حال پرواز ساخت.

صرف نظر از اینکه کدام تیم آخرین گام را در این آخر هفته برمی‌دارد، آن‌ها کاری برای شفاف‌سازی تصویر گسترده‌تر انجام نمی‌دهند. LAFC می تواند، در برخی از نورها، به عنوان یک نسخه به روز شده از تورنتو انتخاب شود. می توان استدلال کرد که کلمب همان کیفیت ضعیف فیلادلفیا را داشت. با این حال، موارد مشابه ناقص و فقط کمی اجباری هستند.

این چیزی است که باید جشن گرفته شود. دانستن اینکه یک رویکرد، یک سبک، یک سیستم کار می‌کند بسیار کمتر از این است که بدانیم هر یک از آن‌ها – که به خوبی اجرا شده، به طور موثر اجرا شده، به طور عاقلانه معرفی شده‌اند – می‌توانند کار کنند.

چیزی که این دوره از جام MLS، مانند اکثر دوره‌های قبلی، ثابت می‌کند این است که یک روش واحد وجود ندارد که تیم‌ها برای موفقیت در پیش بگیرند، بلکه راه‌های زیادی برای پیروزی وجود دارد. نتیجه یک بازی واحد، بازی که می تواند بر روی یک لغزش یا یک لحظه شگفت انگیز باشد، آن را تغییر نمی دهد. شورشیان شانس دارند و امپراتوری هم همینطور.


در نهایت و با یک گل، رنجرز تکه‌ای از تاریخ خود را به دست آورد. تیم های زیادی با شش بازی انجام شده و شش بازی باخت از مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا خارج شده اند. به لطف گل دقیقه 89 فرانسیسکو کونسیسائو از آژاکس در روز سه‌شنبه، رنجرز اکنون می‌تواند بگوید که هیچ‌کس تا به حال این کار را به اندازه آن‌ها انجام نداده است.

بیش از یک دهه پیش توسط یک تیم دینامو زاگرب با حضور متئو کواچیچ، دوماگوی ویدا، سیمه ورسالیکو و میلان بادلی تعیین شده بود – که همگی در تیم کرواسی برای فینال جام جهانی 2018 حضور خواهند داشت. آن تیم با رئال مادرید، آژاکس و لیون همگروه شده بود. او سه گل زد و 22 گل خورد.

با رفتن به دور نهایی بازی های گروهی این فصل، رنجرز و قهرمان چک، ویکتوریا پلژن، شانس بهبود این رکورد را داشتند – که تقریباً قطعاً اصطلاح درستی نیست – این رکورد. اگر رنجرز با دو گل شکست بخورد یا پلزن با سه گل شکست بخورد، هر کدام می توانند به بدنامی دینامو پایان دهند.

پلزن به اندازه کافی خود را به هم زد تا از آن ننگ خاص جلوگیری کند، با شکست 4-2 به بارسلونا و پایان کار خود با تسلیت مشکوک فقط با امتیاز کم دینامو برابری کرد. سرنوشت رنجرز هم باید همین بود. در دقیقه 89 در ایبروکس، آژاکس با تک گل پیش افتاد. از تحقیر جلوگیری شده بود. تیم اسکاتلند فقط باید بدون ساعت بازی می کرد. در آن مرحله بود که کونسیسائو، یک تعویض دیرهنگام، خود را در حال حمله به محوطه جریمه دید. گل او باعث شد رنجرز مرحله گروهی را با تفاضل گل 20- به پایان برساند.

اگر آرامشی برای رنجرز وجود داشته باشد – فراتر از میلیون ها دلار جایزه ای که فقط با حضور در آن به دست آورده است – این است که به احتمال زیاد تا زمانی که دینامو بدنام را تحمل نخواهد کرد. عصر همان روز، بایرن مونیخ اینترمیلان را شکست داد. قهرمان آلمان حالا هر 6 بازی مرحله گروهی را در سه سال از 4 سال گذشته برده است. از سپتامبر 2017 در بازی گروهی شکست نخورده است.

این دو ویژگی آماری با هم مرتبط هستند. قدرت نخبگان لیگ قهرمانان، آن دسته از تیم‌هایی که همیشه در این رقابت‌ها حضور دارند، با امید آن‌هایی که خارج از لیگ‌های بزرگ اروپا هستند، که ممکن است هر چند سال یک بار ظاهر شوند، نسبت معکوس دارد. همانطور که ایلان ماسک ممکن است بگوید، این یک تورنمنت است:اربابان و دهقانان، از ابرقدرت ها و سنگین وزن ها. تنها یک دوره از مرحله گروهی سنتی باقی مانده تا لیگ قهرمانان اروپا وارد دوره جدید خود شود. این ممکن است هنوز به اندازه کافی طولانی باشد تا شخص دیگری بتواند تاج ناخواسته رنجرز را تصاحب کند.


به نظر می رسد آینده فوتبال برزیل در گذشته آن باشد. آخر هفته گذشته، در ساحل اقیانوس آرام اکوادور، فلامنگو با تک گل اتلتیکو پارانائنسه را شکست داد – که در وقت های تلف شده نیمه اول توسط گابریل باربوسا به ثمر رسید – و دومین کوپا لیبرتادورس را در چهار سال به ثمر رساند. فلامینگو با پیروزی خود، چهارمین پیروزی متوالی برزیل را در دومین رقابت پر زرق و برق باشگاهی جهان به دست آورد.

با این حال، حتی این میزان تسلط برزیل بر مسابقات را کاملاً نشان نمی دهد. سه فینال گذشته همگی توسط تیم های برزیلی برگزار شده است. امسال، همانطور که در سال 2021 اتفاق افتاد، تنها یک تیم از خارج از برزیل به نیمه نهایی راه یافت، که نتیجه آن اختلاف اقتصادی گسترده بین تیم های نخبه آن کشور و سایرین بود.

اما آنچه پیروزی فلامنگو به طور خاص نشان داد، نحوه سرمایه گذاری این ثروت بود. باربوسا در 26 سالگی – که معمولاً با نام گابیگل شناخته می شود – یکی از بازیکنان جوان در زمین گوایاکیل بود. دفاع توسط داوید لوئیز انجام شد. او فیلیپه لوئیس را در دفاع چپ و تیاگو مایا را در خط میانی داشت. آرتورو ویدال از روی نیمکت بیرون آمد، جایی که با اریک پولگار، دیگو آلوز، اورتون و دیگو نشسته بود.

البته اینها همه بازیکنانی هستند که یا پس از دوران طولانی و برجسته در آنجا (دیوید لوئیز، فیلیپه لوئیس، ویدال، آلوز) و یا پس از اقامت های کوتاه و تا حدودی رضایت بخش (مایا، اورتون، دیگو) از اروپا بازگشته اند. این مدل جدید فوتبال برزیل است: نه تیم‌های پر از امیدهای جوان، که آماده جهش به اروپا هستند، بلکه از ستاره‌هایی که برای یک تور افتخارآمیز به خانه بازمی‌گردند.


با تشکر از مردیت رز برای یک قطعه در سطح جهانی – و صادقانه، آموزشی – چیزی که ادب تعیین می کند، نباید به عنوان پدانتری اشاره کنیم. در خبرنامه هفته گذشته ذکر شده است، مطمئناً به خاطر نمی آورید که الکساندر میتروویچ هم “مستعد” و هم “به پشت” دراز کشیده است. به نظر می رسد که غیرممکن است. مردیت خاطرنشان می کند: «اگر او مستعد است، باید رو به پایین باشد. “اگر به پشت باشد، به پشت است.” حتی یک شکست داور زبانی مورد علاقه من متوجه نشد. من درست ایستاده ام روی پاهایم.

چرا بازیکنان حرفه‌ای فوتبال، برنامه طاقت‌فرسا بازی را تحمل می‌کنند که سلامت آنها را در معرض خطر جدی قرار می‌دهد؟ می پرسد ریچارد براون. به نظر می رسد مالکان و لیگ ها در تصمیم گیری برای اولویت ها و اهداف صدای خود را دارند، اما بازیکنان ساکت به نظر می رسند.

سازمان‌هایی وجود دارند، عمدتا اتحادیه جهانی بازیکنان FIFPRO، که به صراحت درباره این موضوع صحبت کرده‌اند، ریچارد، اما من موافقم که بازیکنان – با همه ثروت و شهرتشان – برای صحبت با صدای جمعی تلاش کرده‌اند. همچنین قابل توجه است که هر کسی که آن را مطرح می کند، متهم به بهانه تراشی برای اجرای ضعیف است.

من گمان می‌کنم که چرا این موضوع ممکن است ریشه در تاریخ داشته باشد: برای مثال، هیچ سنتی در مورد قراردادهای چانه‌زنی جمعی (یا معادل آن) در فوتبال اروپا وجود ندارد. من گمان می‌کنم که ماهیت باز بازار می‌تواند آن را کاهش دهد، اگرچه این فقط یک نظریه است.

و کار عالی از ایین دانلوپ، دو ویژگی اخیر خبرنامه را گرد هم می آورد: کمبود گل در بازی مدرن و نابودی تدریجی ضربه گل بلند.

او می‌نویسد: «می‌توانم بگویم یکی از دلایل اصلی این ترفند دور زدن 50 یاردی خار گلی بود که در ماه‌های زمستان به صورت مزرعه در می‌آمد. “اگر حافظه در حال محو شدن من مفید باشد، به نظر می رسد که من بحث های زیادی را در این زمان به یاد می آورم که چرا “بازی قاره ای” از نظر فنی برتر از بازی ما بود. نتیجه ناگزیر این بود که آب و هوا و زمین های بهتر منجر به مهارت های برتر هم در بازی و هم در مدیریت می شود.

این موضوع حیوان خانگی من است: نقشی که اقلیم محلی در تعیین نحوه بازی فوتبال (به طور سنتی) در سراسر جهان ایفا می کند. بازی با توپ بلند، بدون شک، در شمال اروپا ریشه دوانید، زیرا باران زیادی می بارد. سرعت معمولاً در اسپانیا و ایتالیا کندتر است، زیرا در آنجا بسیار گرمتر است. این یک حقیقت آشکار به نظر می رسد که بنا به دلایلی ما تصمیم می گیریم نادیده بگیریم.

اگر دوست دارید این نظریه را در حدود 1500 کلمه بشنوید، با آدرس [email protected] یا در توییتر. و به یاد داشته باشید: این خبرنامه در طول جام جهانی متوقف می شود (فکر می کنم هفته آینده آخرین سرویس معمولی برای مدتی خواهد بود)، اما شما روزانه دریافت خواهید کرد – درست است! روزانه! به وسیله ی من! هر روز! – در عوض، شما را در جریان رویدادهای قطر قرار دهید.

آخر هفته ی خیلی خوبی داشته باشید،

روری

Emerson Brooks

گورو تلویزیون. حل کننده مشکل علاقه مندان به وب. ماون مسافرتی بی عذرخواهی تنظیم کننده.

تماس با ما